سالک راه بندگي و عبوديت با استقامت در اين راه نوراني و اخلاص کامل در بندگي و فاصله گرفتن از تعلقات و کنار زدن حجاب ها به تدريج از خود و خوديت کناره مي گيرد و همه چيز هايي را که فکر مي کرد از آن او و متعلق به او است به مالک حقيقي و صاحب اصلي اش يعني حق تعالي مي دهد و متوجه مي گردد که مالک و صاحب هيچ چيز نبوده است . او در مسير سير الهي خود توحيد افعال و توحيد صفات و توحيد ذات را شهود مي کند . در شهود توحيد افعالي هر فعلي را از حق مي بيند و افعال خود را در فعل حق محو و فاني مي بيند و مصداق آيه شريفه ( و ما رميت اذ رميت و لکن الله رمي) ؛ هنگامي که تير انداختي اين تو نبودي که تير انداختي بلکه خدا بود که تير انداخت ( انفال 17 ) را به صورت حضوري در مي يابد . در مرتبه شهود توحيد صفات سالک از فناي در فعل بالاتر مي رود و صفات وجودياش محو در صفات الهي مي گردد و در اين مقام تمام محامد را به حق باز مي گرداند . در مرحله شهود توحيد ذات خودي نيز بر مي خيزد .
مبان عاشق و معشوق هيچ حايل نيست
تو خود حجاب خودي حافظ از ميان بر خيز
البته رسيدن به اين مراتب –که از عالي ترين مدارج معرفتي است – نيارمند عزمي راسخ ، طلبي دائم ،رياضتي طاقت فرسا و استادي مجرب است وبا يک توصيه و يا بيشتر از آن محقق نمي گردد . اما در حد پايين و اوليه مي توان گفت : بايد طالب معرفت ، به آداب و افعال چنان مقيد باشد که هيچ کاري را جز به امر و خواست وميل الهي انجام ندهد و هيچ فعلي را ترک نکند مگر به نهي و اکراه خداوند ، يعني اميال خودش را در افعال داخل نکند و خواست و ميل خدا را منشا افعال خويش بداند . ديت و پاي خدا شود ؛ نه دست و پاي خويشتن و . عالم شود ، تا ظهور علم الهي گردد . به بيان ديگر سعي کند صفات الهي مثل صبر ف تقوا و احسان و ..... را در وجود خويش جلوه گر سازد و به آنها متصف گردد . آرزوها و اميال خود . افعالش بندگي و عبادت و عبوديت حق باد نه آثار خواسته هاي خود . در توحيد صفاتي ، آراسته به اخلاق ، آداب و صفات الهي گردد ؛ رحيم شود ؛ چون خداوند ارحم الراحمين است . کريم شود ؛ چون خداوند اکرم الاکرمين است . قدرتمند شود ؛ زيرا خداوند قادر متعال و قدرت لا يتناهي است . اما کساني که در راه سلوک الهي پيش رفته اند و به مدارج عالي آن نائل گشته اند و در فعل و صفات و در مرحله نهايي در ذات حق محو و فاني شده اند مظهر افعال و صفات و اسماي الهي شده اند ، با دست خدا کار ميکنند و با چسم او مي بينند و با گوش او مي شنوند و به طور کلي همه وجود شئون و آثار و صفات خود را از حق مي بيند و ديگر خودي و ذاتي براي آنها باقي نمانده تا صفات و افعال را از خود بينند . در روايتي که به حديث قرب نوافل معروف است به اين موضوع اشاره شده است : .......و انه ليتقرب الي بالنافله حتي احبه ، فاذا احببته کنت سمعه الذي يسمع به و بصره الذي يبصر به و لسانه الذي ينطق به و يده الذي يبطش به .....؛ به درستي که بنده من با نافله و کارهاي مستحبي قرب مرا مي جويد تا اورا دوست بدارم . و هنگامي که او را دوست داشتم گوش او مي شوم که با آن مي شنود و چشم او مي شوم که با او مي بيند و ربان او مي گردم که با آن سخن مي گويد و دست او مي شوم که با آن مي گيرد ...( اصول کافي ، ج2 ، ص 352 ) . در زيارت امام زمان -عج -در روز جمعه نيز آمده است : السلام عليک يا عين الله فی خلقه ؛ درود بر تو که چشم خدا در ميان بندگان اويی .اين وجه الله الذي يتوجه اليه الاولياء، دعاي ندبه
ر. ک: ا- رساله سير و سلوک ، منسوب به سيد بحر العلوم
2- رساله لب الباب ، سيد محمد حسين حسيني طهراني
منبع: پرسمان دانشجويي
- فكر مي كني زيارتگاه هاي ما با زيارتگاه هاي بت پرستان چه فرقي مي كند. آيا زيارتگاه، بت دست ساز ما نيست؟
- با توجه به اين كه معصوم عليه السلام از چگونگي شهادت خود كاملا آگاه است چرا بر اساس آيه قرآن كه مي فرمايد خود را به هلاكت نيندازيد از كشته شدن خود جلوگيري نمي نمايد؟
- آيا زيارت سوم جامعه كه در مفاتيح آورده شده را به عنوان زيارت جامعه واقعي مي توان خواند؟
- امام محمد باقر(ع) مي فرمايند: اول زيارت عاشورا را پس از «بسم الله الرحمن الرحيم» با «الله اكبر» شروع كنيد؛ فلسفه آن چيست؟
- احكام و آداب سفر