• امروز پنجشنبه 13 ارديبهشت 1403
  •  
     

     


     
     
     
     
     
     

    قصه مستى

    نامه الکترونیک چاپ
    آن كه دل خواهد، درون كعبه و بت خانه نيست آن چه جان جويد، به دست صوفى بيگانه نيست
    گفته هاى فيلسوف و صوفى و درويش و شيخ در خور وصف جمال دلبر فرزانه نيست
    با كه گويم راز دل را، از كه جويم وصف يار هر چه گويند، از زبان عاشق و ديوانه نيست
    هوش مندان را بگو، دفتر ببندند از سخن كان چه گويند، از زبان بيهش و مستانه نيست
    ساغر از دست تو گر نوشم، بَرَم راهى به دوست بى نصيب آن كس، كه او را ره بر اين پيمانه نيست
    عاشقان دانند درد عاشق و سوز فراق آن كه بر شمع جمالت سوخت، جز پروانه نيست
    حلقـه گيسو و ناز و عشوه و خال لبت غير مستان، كس نداند غير دام و دانه نيست
    قصه مستى و رمز بيخودى و بيهشى عاشقان دانند كاين اسطوره و افسانه نيس

    حضرت امام خميني(ره)

    .