بعثت در كلام فاطمه زهرا (علیها السلام)

چاپ

پاره تن رسول خدا، حضرت فاطمه زهرا، عليهاالسلام، كه در خانه وحي پرورده شده بود و صداي بال جبرئيل را شنيده بود پس از رحلت نبي اكرم، صلّي اللّه عليه وآله، و در پي جفاي بزرگي كه امت پيامبر در حق خاندان او روا داشتند، با قلبي پرخون به مسجد مدينه درآمده و رو به مردم غفلت زده خطبه اي ايراد مي كند كه در تاريخ سخنوران عرب جاودانه مي شود. آن حضرت در اين خطبه به زيباترين بيان بعثت و رسالت نبي اكرم، صلّي اللّه عليه وآله، به وصف مي كشند و حال و روز مردم جزيرة العرب را قبل و بعد از بعثت به تصوير در مي آوردند.
حضرت فاطمه زهرا، عليهاالسلام، در ابتداي خطبه مزبور به حمد و ثناي الهي پرداخته و مي فرمايد:
ستايش خداي را بر آنچه ارزاني داشت و سپاس او را بر انديشه نيكو كه در دل نگاشت. سپاس بر نعمتهاي فراگير كه از چشمه لطفش جوشيد. و عطاهاي فراوان كه بخشيد. و نثار احسان كه پياپي پاشيد. نعمتهايي كه از شمار افزون است. و پاداش آن از توان بيرون. و درك نهايتش نه در حد انديشه ناموزون.
سپاس را مايه فزوني نعمت نمود. و ستايش را سبب فراواني پاداش فرمود. و به درخواست پياپي بر عطاي خود بيفزود. گواهي مي دهم كه خداي جهان يكي است. و جز او خدايي نيست. ترجمان اين گواهي دوستي بي آلايش است. و پاي بندان اين اعتقاد، دلهاي با بينش. و راهنماي رسيدن بدان، چراغ دانش. خدايي كه ديدگان او را ديدن نتوانند، و گمانها چوني و چگونگي او را ندانند. همه چيز را از هيچ پديد آورد. و بي نمونه اي انشا كرد. نه به آفرينش آنها نيازي داشت. و نه از آن خلقت سودي برداشت. جز آنكه خواست قدرتش را آشكار سازد و آفريدگان را بنده وار بنوازد. و بانگ دعوتش را در جهان اندازد. پاداش را در گرو فرمانبرداري نهاد. و نافرمانان را به كيفر بيم داد. تا بندگان را از عقوبت برهاند، و به بهشت كشاند. [1] .
آن حضرت در ادامه در بيان آفرينش و بعثت حضرت ختمي مرتبت مي فرمايد:
گواهي مي دهم كه پدرم محمد بنده او و فرستاده اوست. پيش از آنكه او را بيافريند برگزيد. و پيش از پيمبري تشريف انتخاب بخشيد و به ناميش ناميد كه مي سزيد.
و اين هنگامي بود كه آفريدگان از ديده نهان بودند. و در پس پرده بيم نگران. و در پهنه بيابان عدم سرگردان. پروردگار بزرگ پايان همه كارها را دانا بود. و بر دگرگوني هاي روزگار در محيط بينا. و به سرنوشت هر چيز آشنا. محمد، صلّي اللّه عليه وآله، را برانگيخت تا كار خود را به اتمام و آنچه را مقدر ساخته به انجام رساند. پيغمبر كه درود خدا بر او باد ديد: هر فرقه اي ديني گزيده. و هر گروه در روشنايي شعله اي خزيده. و هر دسته اي به بتي نماز برده. و همگان ياد خدايي را كه مي شناسند از خاطر سترده اند.
پس خداي بزرگ تاريكيها را به نور محمد روشن ساخت. و دلها را از تيرگي كفر بپرداخت. و پرده هايي كه بر ديده ها افتاده بود به يك سو انداخت. سپس از روي گزينش و مهرباني جوار خويش را بدو ارزاني داشت. و رنج اين جهان كه خوش نمي داشت، از دل او برداشت. و او را در جهان فرشتگان مقرب گماشت. و چتر دولتش را در همسايگي خود افراشت. و طغراي مغفرت و رضوان را به نام او نگاشت.
درود خدا و بركات او بر محمد، صلّي اللّه عليه وآله، پيمبر رحمت، امين وحي و رسالت و گزيده از آفريدگان و امت باد. [2] .
آنگاه رو به مجلسيان كرده و آنچه را كه پيامبر خاتم، صلّي اللّه عليه وآله، بر آنها ارزاني داشته بود، چنين برمي شمارد:
شما بندگان خدا! نگاهبانان حلال و حرام، و حاملان دين و احكام، و امانت داران حق و رسانندگان آن به خلقيد.
حقي را از خدا عهده داريد. و عهدي را كه با او بسته ايد پذيرفتار. ما خاندان را در ميان شما به خلافت گماشت. و تأويل كتاب الله را به عهده ما گذاشت. حجتهاي آن آشكار است، و آنچه درباره ماست پديدار. و برهان آن روشن. و از تاريكي گمان به كنار. و آواي آن در گوش مايه آرام و قرار. و پيرويش راهگشاي روضه رحمت پروردگار. و شنونده آن در دو جهان رستگار.
دليلهاي روشن الهي را در پرتو آيتهاي آن توان ديد. و تفسير احكام واجب او را از مضمون آن بايد شنيد. حرامهاي خدا را بيان دارنده است. و حلالهاي او را رخصت دهنده. و مستحبات را نماينده. و شريعت را راهگشاينده. و اين همه را با رساترين تعبير گوينده. و با روشنترين بيان رساننده. سپس ايمان را واجب فرمود. و بدان زنگ شرك را زا دلهاتان زدود.
و با نماز خودپرستي را از شما دور نمود. روزه را نشان دهنده دوستي بي آميغ ساخت. و زكات را مايه افزايش روزي بي دريغ. و حج را آزماينده درجات دين. و عدالت را نمودار مرتبه يقين. و پيروي ما را مايه وفاق. و امامت ما را مانع افتراق. و دوستي ما را عزت مسلماني. و بازداشتن نفس را موجب نجات، و قصاص را سبب بقاء زندگاني. وفا به نذر را موجب آمرزش كرد. و تمام پرداختن پيمانه و وزن را مانع از كم فروشي و كاهش. فرمود مي خوارگي نكنند تا تن و جان از پليدي پاك سازند و زنان پارسا را تهمت نزنند، تا خويشتن را سزاوار لعنت نسازند. دزدي را منع كرد تا راه عفت پويند. و شرك را حرام فرمود تا به اخلاص طريق يكتاپرستي جويند «پس چنانكه بايد، ترس از خدا را پيشه گيريد و جز مسلمان مميريد!» آنچه فرموده است بجا آريدو خود را از آنچه نهي كرده بازداريد كه «تنها دانايان از خدا مي ترسند». [3] .
حضرت زهرا، عليهاالسلام، در بخش ديگري از اين خطبه به تلاشي كه پدر ارجمندش براي گسترش توحيد و اسلام متحمل شد اشاره كرده و مي فرمايد:
مردم، چنانكه در آغاز سخن گفتم: من فاطمه ام و پدرم محمد، صلّي اللّه عليه وآله، است «همانا پيمبري از ميان شما به سوي شما آمد كه رنج شما بر او دشوار بود، و به گرويدنتان اميدوار و بر مؤمنان مهربان و غمخوار».
اگر او را بشناسيد مي بينيد او پدر من است، نه پدر زنان شما. و برادر پسر عموي من است نه مردان شما. او رسالت خود را به گوش مردم رساند. و آنان را از عذاب الهي ترساند. فرق و پشت مشركان را به تازيانه توحيد خست. و شوكت بت پرستان را در هم شكست.
تا جمع كافران از هم گسيخت. صبح ايمان دميد. و نقاب از چهره حقيقت فرو كشيد. زبان پيشواي دين در مقال شد. و شياطين سخنور لال. [4] .
آن حضرت وضعيت مردم را در پيش از بعثت چنين به تصوير مي كشد:
در آن هنگام شما مردم بر كنار مغاكي از آتش بوديد خوار. و در ديده همگان بي مقدار. لقمه هر خورنده. و شكار هر درنده. و لگدكوب هر رونده. و نوشيدنيتان آب گنديده و ناگوار. خوردنيتان پوست جانور و مردار. پست و ناچيز و ترسان از هجوم همسايه و همجوار. تا آنكه خدا با فرستادن پيغمبر خود، شما را از خاك مذلت برداشت. و سرتان را به اوج رفعت افراشت.
پس از آن همه رنجها كه ديد و سختي كه كشيد. رزم آوران ماجراجو، و سركشان درنده خو. و جهودان دين به دنيا فروش، و ترسايان حقيقت نانيوش، از هر سو بر وي تاختند. و با او نرد مخالفت باختند.
هر گاه آتش كينه افروختند، آن را خاموش ساخت. و گاهي كه گمراهي سر برداشت، يا مشركي دهان به ژاژ انباشت، برادرش علي را در كام آنان انداخت. علي، عليه السلام، باز نايستاد تا بر سر و مغز مخالفان نواخت. و كار آنان با دم شمشير بساخت.
او اين رنج را براي خدا مي كشيد. و در آن خشنودي پروردگار و رضاي پيغمبر را مي ديد. و مهتري اولياي حق را مي خريد. اما در آن روزها، شما در زندگاني راحت آسوده و در بستر امن و آسايش غنوده بوديد. [5] .
فاطمه زهرا، عليهاالسلام، در ادامه سخن به جفايي كه امت محمد، صلّي اللّه عليه وآله، پس از وفات ايشان با خاندانش روا داشتند اشاره كرده و مي فرمايد:
چون خداي تعالي همسايگي پيمبران را براي رسول خويش گزيد، دورويي آشكار شد، و كالاي دين بي خريدار. هر گمراهي دعوي دار و هر گمنامي سالار. و هر ياوه گويي در كوي و برزن در پي گرمي بازار. شيطان از كمينگاه خود سر برآورد و شما را به خود دعوت كرد. و ديد چه زود سخنش را شنيدند و سبك در پي او دويديد و در دام فريبش خزيديد. و به آواز او رقصيدند.
[1] همان، ص88.
[2] همان.
[3] همان، ص106.
[4] شهيدي، سيد جعفر، زندگاني فاطمه زهرا، عليهاالسلام، ص126 ـ 127.
[5] همان، ص127 ـ 128.

یکشنبه 91/3/28

منبع : زائرین